»» پروردگارم
این نیز بگذرد ...
M.S.T
<>>
بیهوده متاز که مقصد خاک است
- هرگز برای خوشبختی امروز و فردا نکن
- نماز وقت خداست انرا به دیگران ندهیم
- هرگاه در اوج قدرت بودی به حباب فکر کن
- هر چه قفس تنگ تر باشد، آزادی شیرین تر خواهد بود
- دروغ مثل برف است که هر چه آنرا بغلتانند بزرگتر می شود
- هرگز از کسی که همیشه با من موافق بود چیزی یاد نگرفتم
- خطا کردن یک کار انسانی است امّا تکرار آن یک کار حیوانیست
- دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن آموخته است
- تنها موقعی حرف بزن که ارزش سخنت بیش از سکوت کردن باشد
- هیچ زمستانی ماندنی نیست...حتی اگر تمام شبهایش یلدا باشد
- مرد بزرگ، کسی است که در سین?خود ، قلبی کودکانه داشته باشد
- سقف آرزوهایت را تا جائی بالا ببر که بتوانی چراغی به آن نصب کنی
- یادها رفتند و ما هم میرویم از یادها. کی بماند برگ کاهی در میان بادها
- دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است
- کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشیم ماندنی ... نه حاشیه ای از یاد رفتنی
- هر که منظور خود از غیر خدا می طلبد ، او گدایی است که حاجت ز گدا می طلبد
- در برابرکسی که معنای پرواز را نمیفهمد هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتر خواهی شد
و در آخر در طوفان زندگی با خدا بودن بهتر از ناخدا بودن است . با خدا باش پادشاهی کن .
- هیچوقت نمیتوانید با مشت گره کرده ، دست کسی را به گرمی بفشارید
- نگاه ما به زندگی و کردار ما تعیین کننده ی حوادثی است که بر ما می گذرد
نوشته شده در سه شنبه 23/1/1390ساعت 3:12 عصر توسط M.S.T
نظرات (
<>>
4 ) |
< type="text/java">>
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » گمشده ( شنبه 90/2/24 :: ساعت 8:21 عصر )
»» مناجات
خدایا!
رحمتی کن تا ایمان،نام و نان برایم نیاورد.
قوتم بخش تا نانم را وحتی نامم را درخطرایمانم افکنم.
تا از آنها باشم که پول دنیا را میگیرند وبرای دین کار
میکنند. نه ازآنها که پول دین میگیرند وبرای دنیا کارمیکنند.
خدایا!
همواره تورا سپاس میگویم که هر چه درراه تو
ودرراه پیام تو پیشتر میروم،بیشتررنج میبرم!!
آنها که باید ما را بنوازند،میزنند.
آنها که بایدهمگاممان باشند،سد راهمان میشوند.
آنها که باید حق شناسی کنند،حق کشی میکنند.
آنها که باید دستمان را بفشارند،سیلی می زنند.
آنها که باید دربرابردشمن دفاع کنند،پیش از دشمن حمله می برند.
وآنها که باید در برابر سمپاشی های بیگانه ستایشمان کنند،
تقویتمان کنند، امیدوارمان کنند، و تبرئه مان کنند سرزنشمان می کنند،
تضعیفمان می کنند، نومیدمان می کنند، متهممان می کنند.
تو را سپاس می گذاریم؛
ـ همین نعمت بزرگی است؛ جز از این طریق آدم از اخلاص برخوردار نمی شود
(اگر کسی در راه ایمان خود کاری بکند و عده ای از مردم ستایش گر او شوند،
پنهانی شرک ایجاد شده است).
تو را سپاس می گذاریم تا در راه تو از
تنها پایگاهی که چشم یاری داریم و پاداشی، نومید شویم، چشم ببندیم، رانده شویم،
تا تنها امیدمان تو شود، چشم انتظارمان تنها به روی تو باز ماند، تنها از تو یاری طلبیم،
تنها از تو پاداش گیریم و در حسابی که با تو داریم شریک دیگری نباشد.؛
تا تکلیفمان با تو روشن شود، تا تکلیفمان با خودمان معلوم گردد؛ تا حلاوت اخلاص را
که هر دلی اگر اندکی چشید، هیچ قندی در کامش شیرین نیست،
بچشیم.
(دکتر علی شریعتی)
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » گمشده ( جمعه 90/2/23 :: ساعت 10:18 صبح )
»» سلام خدای من
سلام خدا جونم
خیلی وقته باهات دو کلوم خصوصی درد و دل نکردم
خدایا انسانم و خطاکار
خدایا گناهکارم و رو سیاه اما ...
بی تو هیچ کسی رو ندارم که یاورم باشه ...
بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدایا آورد
ور نه سزاوار خداوندیش کس نتواند که به جای آورد
الهی ! شرمندگی من برای تو سودی نیست اما برای من هست
تو را به شرمندگی من نیاز نیست و مرا هست
خدایا شرمسارم و پشیمان
بار الهی در بارگاه ملکوتیت راهم نیست × خود چاره ام ساز که ...
دست از این بیش که دارد که ما
زاری از این بیش که دارد که ما
چاره ما ساز که بی یاوریم
گر تو برانی به که روی آوریم
خدایا مرا روزی در عرش جای بود و روزی به فرش و تو همیشه به ملکوتی ناظر
بار الهی در عرش عشق قدرش ندانستم به فرشم آوردی
پروردگارا طاقت فرشم نیست و لیاقت عرش هم .
یا عرشم ببر یا خلاصیم بخش ...
مرا با غم همنفس ساختی تا ترا شناسم به درگاهت پناه که تنها تو توان چاره سازیم داری ...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » گمشده ( پنج شنبه 90/2/22 :: ساعت 10:43 عصر )
»» ؟
مومن در هیچ چارچوبی نمیگنجد!
دیروز با اینکه خیلی خسته بودم، بعد از کلاس رفتم یه تعدادی کتاب خریدم و چن تا سی دی...
داشتم فکر میکردم به این مساله که، آدم تا وقتی که به اصطلاح دستش توی جیب خودش نیست، قدر پول رو نمیدونه... (معمولا... شاااید استثنا هم باشه این وسط البته)
خیلی حس خوبیه حقوق که بهت میدن!
یادمه اولین حقوقی که بهم دادن، 15 تومن بود که بخاطر تایپ چند تا مطلب و پیاده کردن یه فایل صوتی بود. حس خوبی بود...هنوز یادمه...!
حس عجیب و دوست داشتنی، اینکه مثلا فردا صبح بری حسابتو چک کنی و ببینی 15 تومن توش هست :دی
بعدها هم البته حقوق هایی که برای کارهام گرفتم بیشتر شد و تازه اون موقع بود که فهمیدم اگر واقعا کسی بخواد پول در بیاره میتونه!
مثلا یادمه همش به دوستام میگفتم که من کار میخوام و اینها... همین کار تایپ اولیش بود و بعد متن نوشتن و امثالهم...!
اوایل فکر میکردم نوشتن که کار خیلی راحتیه ولی بعدا که چند بار انجام دادم دیدم نه همچینم نیست :دی
ولی فهمیدم که : " به اندازه ی تمام انسان ها راه هست برای کار کردن و پول در آوردن " :دی
نوشتن کلا خیلی خوبه برای تقویت قلم و اینا و بعدشم دیگه نویسندگی ...
داشتم فکر میکردم تا الان کارهای مختلفی رو تجربه کردم و این رو دوست دارم ... تجربه ی شغل های مختلف خیلی خوبه! (تجربه ی درس خوندن توی رشته های مختلف رو هم دوست دارم البته:دی)
پ.ن:
شاید حتی تر مصداق "مومن در هیچ چارچوبی نمیگنجد" من هم باشن اصلا :دی
بخصوص وقتی که فقط بخاطر روخونی متن فصل اول پایان نامه ی سوتک! از این سر تهران، رفتم اون سر تهران! هرچند باورش نمیشد، هنوزم نشده فک کنم ولی خواستم باور کنه که "مومن در هیچ چارچوبی نمیگنجد" :دی
ارسال شده در 25/1/1390:: 3:26 عصر توسط شهید گمنام
بسمه
دوستان طلبه ی کمی ندارم... و با افرادی که علوم دینی(اعم از حوزوی ها، دوستان فلسفه و کلام اسلامی، فقه و مبانی حقوق و امثالهم) خونده اند هم کم بحث نکردم... کم هم اطلاعات ندارم!
جدیدا نمیدونم چرا اما، به این مساله برخورد میکنم زیاد، که بعضا طلبه ها و دوستان تو ذوق سوال کننده میزنن!!
معتقدم طلبه جماعت(بیشتر) باید جز ایمان بالا، اخلاق داشته باشه در درجات عالیه حتی!! و بدونه لحن چقدر مهمه در جواب دادن به سوال شخص سوال پرسنده!
تکلیفی است که به گردن دوستان طلبه در جواب دادن به سوال!
پ.ن:
بیشتر طلبه های خانم منظورم بود!
علیکم به اخلاق و لحن خوب!!
ارسال شده در 23/1/1390:: 8:47 عصر توسط شهید گمنام
بسمه
تو فکر یه سرپناه جدیدم!
ارسال شده در 20/1/1390:: 7:18 عصر توسط شهید گمنام
بسمه
نمیدونم چرا بعضی آدم ها، اشتباه آدم های اطرافشون رو نمیبخشن اصلا...! تازه میگن ببخشش از بزرگانه!
یکی میگفت شاید کینه ای هستن!!
در این مورد اخیر اما، حس نمیکنم طرف مقابلم کینه ای بوده باشه! (شایدم هست من نمیدونم... و خودش حتی!)
پ.ن:
گویا، باید گزارشی از نه یک ماه، نه یک هفته، که فقط و فقط یک روز از هفته ام رو بنویسم تا مورد قضاوت اشتباه قرار نگیرم!
ارسال شده در 19/1/1390:: 2:7 عصر توسط شهید گمنام
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » گمشده ( پنج شنبه 90/2/22 :: ساعت 3:16 عصر )
»» نیتیش
خـــــدایا ، خالــــقا ، پروردگــــــــارا / ز عـدل و لطف و احسانت همین بس / که قــدر وُسـع ، شد تکلیــف هر کس / نمی خواهی ز کس تکلیف و طاعـت / فــزونـتـر از تــوان و استـــــطاعـت / ولی ما با خـطا و جــرم و نســـــیان / ز تکـلیـف تــو هــم کردیـم عصـیـان / اگرچه مـزد عصیان ، هســت کیــفر / ولی از ما به فضـــل خویـــش بگـذر /
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » گمشده ( پنج شنبه 90/2/22 :: ساعت 2:50 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
پروردگارممناجاتسلام خدای من؟نیتیش[عناوین آرشیوشده]